رد پای یاس

شهید علیمردان آزادبخت
مشخصات بلاگ
رد پای یاس

ای حسین، شهدای ما به عشق کربلا آمدند، اگرچه نتوانستند مرقد مطهر تو را زیارت کنند،‌ ولی اکنون در محضر تو هستند. شهدا آمدند تا قیام انقلاب تو را تداوم بخشند و تجلی‌گر قیام و حماسة حسینی باشند. اما آفتاب عمرشان در بین راه غروب کرد. تو خود یاریگر دیگر رزمندگان باش تا به آرزوی شهدا جامه عمل بپوشانند.

۴ مطلب با موضوع «شهید علی مردان آزادبخت :: خاطرات» ثبت شده است

چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۳۵ ب.ظ

یکی از همرزمانش شهید علیمردان می‌گوید:


یکی از همرزمانش شهید علیمردان می‌گوید:

در منطقه با این که شهید آزادبخت مجروح شده بود، بچه‌های امداد را صدا زدم، خود که مسئول بهداری بودم، برای مداوای زخم‌های او دست به کار شدم، اما مجبور شدیم او را به پشت خط انتقال دهیم. در همین موقع ایشان با ناراحتی از روی تخت بلند شد و گفت: این چه وقت انتقال است، آنجا بود که به اخلاص او پی بردم.

۰ نظر ۱۴ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۳۵
خادم خادمین الشهداء
چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۲۵ ب.ظ

خاطرات مربوط به شهید علیمردان آزادبخت


خاطرات مربوط به شهید علیمردان آزادبخت

به نقل از برادر شهید

122.jpg

شهید در خانواده ای روستای و مانوس با قرآن و دوستدار اهل بیت چشم به عرصه وجود گشود،با ورود امام خمینی(ره)با وجودی که کمتر از 15 سال سن داشت در تظاهرات علیه رژیم شاه شرکت می نمود،بعد از پیروزی انقلاب در حالی که مشغول تحصیل بود به جبهه های حق علیه باطل عازم شد.بعد از مدت کوتاهی که ایشان در جبهه بودند با توجه به شهامت و جسارت بالایی که در جنگ داشتند به زودی در جرگه یکی از فرماندهان نظامی لشکر 57 درآمدند.

یادم هست که در عملیات بیت المقدس

۱ نظر ۱۴ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۲۵
خادم خادمین الشهداء


خاطره ای ازشهید علیمردان آزادبخت اززبان حمید آزادبخت:

1002522kakc004.jpg

درسال 1365 درایام عید باستانی شهید به واسطه زخمها وجراحات ناشی ازترکش خمپاره وتیرمستقیم دشمن که ازناحیه مچ وپا ودست راست ایشان راجهت استراحت به منزل فرستاده بودند.درآن روزها که واقعا"جنگ، عملیاتها،حملات هوایی وزمینی بعثی ها به اوج خود رسیده بود خانواده شهید ایرج میرزایی که ازبستگان نزدیک ما بودند بخاطرحفظ جان خود ازحملات هوایی عراق به روستای ما پناه آورده بودند که واقعا"

۰ نظر ۱۴ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۲۱
خادم خادمین الشهداء

خاطره ای ازشهید علی مردان آزادبخت اززبان همرزم شهید:

121.jpg

نمی دانم ازکجا شروع کنم ازجنوب ازغرب به هرکجا ی این منطقه عملیاتی نگاه کنم حکایت ازخاطره این سردارحماسه آفرین می باشد.که نامش ویادش برای تمامی فرماندهان لشگر57 وهمه لشگرهای عملیاتی شناخته وآشنا می باشد که یکی پس ازدیگری روشن وواضح استوازهرنقطه وهروجب ازخاک این سرزمین جنگی خود گواه ازخود گذشته وایثارهمان سربازفداکارامام زمان رادارد.خاطره ای ازعملیات والفجر9 درمنطقه عملیاتی سلیمانیه عراق بازگو می کنم.درتاریخ 64/12/24 هدف گردان این شهید بزرگ تعیین شده بود که با توجه به رشادتهای ایشان جایی که درتمرکزنیروهای دشمن خیلی زیاد بود.وعبورازآن منطقه برای هرفرماندهی مشکل بوداما شهید

۰ نظر ۱۴ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۱۸
خادم خادمین الشهداء