رد پای یاس

شهید علیمردان آزادبخت
مشخصات بلاگ
رد پای یاس

ای حسین، شهدای ما به عشق کربلا آمدند، اگرچه نتوانستند مرقد مطهر تو را زیارت کنند،‌ ولی اکنون در محضر تو هستند. شهدا آمدند تا قیام انقلاب تو را تداوم بخشند و تجلی‌گر قیام و حماسة حسینی باشند. اما آفتاب عمرشان در بین راه غروب کرد. تو خود یاریگر دیگر رزمندگان باش تا به آرزوی شهدا جامه عمل بپوشانند.

چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۲۵ ب.ظ

خاطرات مربوط به شهید علیمردان آزادبخت


خاطرات مربوط به شهید علیمردان آزادبخت

به نقل از برادر شهید

122.jpg

شهید در خانواده ای روستای و مانوس با قرآن و دوستدار اهل بیت چشم به عرصه وجود گشود،با ورود امام خمینی(ره)با وجودی که کمتر از 15 سال سن داشت در تظاهرات علیه رژیم شاه شرکت می نمود،بعد از پیروزی انقلاب در حالی که مشغول تحصیل بود به جبهه های حق علیه باطل عازم شد.بعد از مدت کوتاهی که ایشان در جبهه بودند با توجه به شهامت و جسارت بالایی که در جنگ داشتند به زودی در جرگه یکی از فرماندهان نظامی لشکر 57 درآمدند.

یادم هست که در عملیات بیت المقدس بود که ایشان فرماندهی گردان محبین را به عهده داشت.

هنگام انجام عملیات به علت پیاده روی بچه های گردان قدری خسته شده بودند و وقتی شهید متوجه خستگی آنان شد با یکی از بسیجی ها صحبت کرد و گفتند اگر می توانی سرود محلی ((دایه دایه )) را بخوانی خوب است در این زمان آن را با هم زمزمه کنیم وقتی صدای این سرود بلند شد بچه ها هم با شوق و ذوق سرود را خواندند و این شد که آمادگی روحی و جسمانی را یافتند و خوشبختانه در آن عملیات هم پیروز شدیم.

گاهی اوقات جسم های کوچک صاحب چنان روحی می شوند که وسعت و عظمت ان غیر قابل وصف است.روح هایی که گویی زیبایی ملکوت خدا را با چشم و دل دیده اند و بی تابانه عاشق و منتظر رسیدن به وادی عشق هستند.

نظرات  (۱)

۲۶ اسفند ۹۲ ، ۱۷:۳۱ امیرهوشنگ رشدیان
سلام در وبلاگ رنگ سرخ بهاران درج شد..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی