خاطرات مربوط به شهید علیمردان آزادبخت
خاطرات مربوط به شهید علیمردان آزادبخت
به نقل از برادر شهید
شهید در خانواده ای روستای و مانوس با قرآن و دوستدار اهل بیت چشم به عرصه وجود گشود،با ورود امام خمینی(ره)با وجودی که کمتر از 15 سال سن داشت در تظاهرات علیه رژیم شاه شرکت می نمود،بعد از پیروزی انقلاب در حالی که مشغول تحصیل بود به جبهه های حق علیه باطل عازم شد.بعد از مدت کوتاهی که ایشان در جبهه بودند با توجه به شهامت و جسارت بالایی که در جنگ داشتند به زودی در جرگه یکی از فرماندهان نظامی لشکر 57 درآمدند.
یادم هست که در عملیات بیت المقدس بود که ایشان فرماندهی گردان محبین را به عهده داشت.
هنگام انجام عملیات به علت پیاده روی بچه های گردان قدری خسته شده بودند و وقتی شهید متوجه خستگی آنان شد با یکی از بسیجی ها صحبت کرد و گفتند اگر می توانی سرود محلی ((دایه دایه )) را بخوانی خوب است در این زمان آن را با هم زمزمه کنیم وقتی صدای این سرود بلند شد بچه ها هم با شوق و ذوق سرود را خواندند و این شد که آمادگی روحی و جسمانی را یافتند و خوشبختانه در آن عملیات هم پیروز شدیم.
گاهی اوقات جسم های کوچک صاحب چنان روحی می شوند که وسعت و عظمت ان غیر قابل وصف است.روح هایی که گویی زیبایی ملکوت خدا را با چشم و دل دیده اند و بی تابانه عاشق و منتظر رسیدن به وادی عشق هستند.